کد مطلب:163180 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

زمینه های رویش
این بحثی است كه در شب قدر به آن پرداختیم و اكنون اگرچه طولانی می شود به این دو نكته می پردازیم كه این ورع و اجتهاد و عفت و سداد چگونه دست یافتنی می شوند و در چه زمینه ای می رویند و دیگر این كه اعینونی و كمك به ولی چه صورت ها و جلوه هایی دارد.

ورع با توجه به حرمت و حضور حق و با توجه به ایمان و محبت خدا و با توجه به نظام ها و سنت هایی كه پرنده ها را به ما بازمی گردانند شكل می گیرد.«كل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه كتابا». [1] .

1- پس از عرفات، شعور به حرمات است و مشعر الحرام است.منی كه بر سر هر رهگذر توپ می كوبیدم وقتی متوجه شدم كه فلانی معلم من است و یا پاسبان است، حالتم تغییر می كند و حریم ها فرامی رسند و نگاه چشم و حركت دست مرا در حریم نگه می دارند.كسی كه می داند با هر حركت او بهشت و یا جهنم آفریده می شود.كسی كه این دو را پیشاپیش خود می بیند، بی خیال نیست كه مشغول است و بر حذر است و متورع است، كه؛ «شغل من الجنة و النار امامه». [2] .


2- عشق و علاقه ی به خدا، این حذر و دقت را شكل می دهد.ای كه از كوچه ی محبوبه ی ما می گذری، بر حذر باش كه سر می شكند دیوارش.آدم عاشق به همان نسبت دلواپس و مضطرب است كه نكند محبوب از او دلگیر شده باشد و یا فلان حركتش را نپسندیده و یا او مطابق الگوی مطلوب و خصوصیات محبوب نگردیده باشد.

3- دنیا، به تمامی راه نیست.از هر طرف نمی توان رفت.و این طور نیست كه هر چه را بتوان خورد كه نقرس و اوره و مرض قند و هزار گرفتاری در راه است و همین طور قانونمندی ها و نظام هایی وجود دارد كه نمی توان از آن ها چشم پوشید و صرف نظر كرد.چون آن چه در گذشته ی دور اتفاق افتاده در امروز من بر چشم من و زانوان من اثر دارد و مرا در خود گرفتار كرده است و آدمی می بیند كه پرونده ها و كارهای گذشته ی او گردنگیر او شده اند؛ «الزمناه طائره فی عنقه».و مجموعه و منسجم چون كتابی بر او عرضه شده اند كه در این مجموعه اثر عمل و شعاع عملش گسترده شده و به دیدار آن نایل گشته است.«كتابا یلقاه منشورا».

اجتهاد و تلاش و كوشش آن جا شكل می گیرد كه فرصت ها محدود باشند و تو میان كاری كه انجام داده ای و كاری كه می توانستی انجام بدهی و بایستی انجام می دادی محاسبه برقرار ساخته ای.

فرصت محدود و جایگاه مناسب و نسبت توان و عمل از زمینه های اجتهاد و تلاش هستند.

1- تو برای یك میلیونی كه باید تا ده سال دیگر بپردازی آن قدر نمی كوشی كه برای ده هزار تومان فردا صبح می كوشی و فكر می كنی.انسان با فرصت هایی


محدود و مهلت های مشخص كوشاتر است مگر این كه از این اعتبار و وهم رهیده باشد و «كل ما هو آت قریب» [3] را فهمیده باشد.

2- در طول تاریخ كسان زیادی به یاری حسین علیه السلام برخاستند و توابین را رقم زدند.اگر خون این ها در زمان مناسب و جای مناسب می جوشید چه بسا نصف همین جمعیت برای تحول كافی بود.قطره های بنزین در جایگاه خود كار ساز هستند و خروارها در فضای آزاد بی حاصل.

3- آدمی گرفتار حجم عمل می شود و به قناعت و غرور می رسد، اما اگر عمل را با توان خویش، عمل را با عاملان دیگر و عمل خود را با عمل های عاشقانه و مطلوب خود بسنجد، از توهم می رهد و به تلاش و كوشش بیشتر می رسد و از استكثار خیر و استقلال شر، می رهد.

عفت.آلودگی ها گاهی از شبهات است و گاهی از شهوات.شبهات را با بینات و قدر و استمرار و ارتباطهای عظیم انسان كنترل می كنند.و اما شهوات را باید با عشقی بزرگ تر و یا تأمین مناسب و یا اشتغال كامل و یا فراموشی و بركناری از صحنه های تحریك كننده و یا ذكر و یادآوری از كسانی كه مؤثر و محترم و دلنشین هستند، كنترل نمود و چه بسا كه در كوران شهوات باید از تمامی این مجموعه بهره گرفت و سیلاب بنیان كن را مهار كرد.

سداد.آن جا كه كوشش بسیار و حاصل كم را می بینی به فكر می افتی كه نكند كیسه سوراخ است و مشك پاره است.كسانی كه محاسبه ی مستمر و جمع بندی


مداوم را دارند، كسانی كه به مجموعه ی نیازها و كارها نگاه می كنند و از دم دست برنمی دارند و می خواهند كاری مؤثر انجام داده باشند و نمی خواهند كه وقت را پر كرده باشند، اهل سداد می شوند.

در واقع این مرحله تمامی مراحل ورع و اجتهاد و عفت را می خواهد، كه اهل سداد باید خود مسدود باشد و كسری هایش را پر كرده باشد و آن گاه با احاطه و بصیرت بر تمامی طرحی كه دارد و كارهایی كه مانده، به اقدام بپردازد.و عده و عده را فراهم كند و یاران خود را جاسازی و جایگزین سازد و احتمالات و نامحتمل ها را از نظر دور ندارد.كسی كه می خواهد خودفروشی كند روپوشی می نماید ولی كسی كه می خواهد خودسازی كند و از طبیب ماهر بهره بگیرد به ضعف ها و كسری های خود روی می آورد و آن را بزرگ می شمارد، مثل كسی كه می خواهد در كویری سوزان حركت كند، تا می تواند عیب های ماشین را بزرگ می كند و سیم های سست و خطر آفرین را محكم می كشد كه اگر بنای پاره شدن هست، در شهر سامان بگیرد و در كویر نماند.اما اگر بخواهد ماشین را بفروشد، عیب هایش را پنهان می كند و سرسری می گیرد تا سود بیشتری ببرد.

در جامعه ای كه عقبه ها در پیش است و باید با سرعت از عقبه ها گذشت، نمی توان از بنیادها چشم پوشید و به سطح روی آورد كه حجم چشم گیر كارهای سطحی در عقبه های نفس گیر، كارسازی ندارد و این ضعف ها در متن بحران، خاستگاه آفت های بزرگ است و از رفتن بازمی دارد.

با این زمینه می توانیم به نكته دوم بپردازیم كه اعانت ولی در تمرین مهارت ها برای خود تو و در ایجاد مقتضی و زمینه در دیگران و برداشتن موانع در جمع است.


علی علیه السلام در نهج البلاغه می گوید: «ارید ان اداوی بكم و انتم دائی كناقش الشوكة بالشوكة»؛ [4] می خواهم با شما درمان كنم ولی خود درد من هستید، مثل كسی كه می خواهد خار را با خاری دیگر از پای بیرون بیاورد و درد را با دردی دیگر درمان كند.آن چه خار را بیرون می كشد سوزن محكم و پاكی است كه خود در پا نشكند و آلودگی نیاورد.

اعانت و یاری با این چهار عنصر نشان می دهد كه چگونه باید باشد كه ورع و اجتهاد در فرد و عفت در روابط و سداد در متن جامعه مطرح است و تو باید مسدد باشی و در جمع پایه های حكومت علوی را بگذاری و موانع را برداری و این مقتضی و مانع در آدم ها و حالت ها جای پا دارند، یعنی باید مهره های كارآمد را بیاوری و مهره های مزاحم را خنثی سازی و محاصره كنی و باید حالت های آفت خیز را، توقع ها و شهوات و غضب ها را برداری، نه تنها در خود كه در تمامی حوزه ی مأموریت و تحمل و ایثار را پایه گذاری آن هم در همه و در خویش، كه به شهادت سوره ی هل اتی باید در حد ایثار كوشید و مزد و سپاس نخواست و دو ترس هم داشت؛ ترس از ذنب و تقصیر، و ترس از هدف و دوری راه كه می فرماید: «آه من قلة الزاد و طول الطریق». [5] .

«یخافون یوما» [6] و «یخافون ربهم...» [7] .



[1] اسراء، 13.

[2] نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه ي 16.

[3] بحارالانوار، ج 21، ص 212، ح 2.نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه ي 103.

[4] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خطبه ي 121.

[5] نهج البلاغه ي صبحي صالح، كلمات قصار، 77.

[6] انسان 7.

[7] نحل، 50.